خاطره ها
شبی پر کن از بوسه ها ساغرم به نرمی بیا همچو جان در برم
تنم را بسوزان در آغوش خوش که فردا نیابند خاکسترم
هوای دلم طوفانیست
دیگر ازخودم بریده ام
دوستدارم مثل یک پر باشم سبک وغلتان
بروم به هرکجا که فکرم ازاد و رها باشد
چقدر زیباو دست نیافتنی هستی وقتی که یک پر باشی
برای همه ادم نماهای اطرافت
پر که باشی راحت زیر باران گریه میکنی راحت راحت
خدایا حرفهایم دیگرمعنایی ندارند
ولی باتمام بی معناییشان نمیدانم چرابرای دیگران که میخوانم
چشمانمان خیس خیس میشود
برچسبـهـ ـا : احساسی عشق تنهایی